کابوس عملیات مرصاد، این‌بار در آلبانی زنده شد/ سایت عملیات سایبری منافقین با خاک یکسان شد

کابوس عملیات مرصاد، این‌بار در آلبانی زنده شد/ سایت عملیات سایبری منافقین با خاک یکسان شد

روز سه‌شنبه، ۵ آذر ۹۸، زلزله‌ای به بزرگی ۶/۴ ریشتر کشور آلبانی را لرزاند [۱] . این زمین‌لرزه در ساعات اولیه بامداد (۳:۵۴ صبح به وقت محلی) رخ داد و علاوه بر گرفتن جان چندده نفر، به خاطر ساعت وقوع، موجب غافلگیری و وحشت مردم شد. برخی آمارها از کشته شدن بیش از ۵۰ نفر و زخمی شدن دست‌کم ۲۰۰۰ نفر خبر می‌دهند [۲] . این زمین‌لرزه که طی بیش از ۴۰ سال اخیر در آلبانی بی‌سابقه بود، به حدی شدت داشت که در شهرهایی مانند «تارانتو»ی ایتالیا یا «بلگراد» پایتخت صربستان، حدود ۳۷۰ کیلومتر آن‌طرف‌تر نیز احساس شد. این زلزله مرگ‌بارترین زلزله تاریخ آلبانی [۳] و تا کنون مرگ‌بارترین زلزله جهان در سال ۲۰۱۹ است.

 

زلزله در آلبانی هزاران نفر از مردم این کشور را آواره کرد (+)

 

 
 
توضیحات و تصاویری از زلزله آلبانی [دانلود]

 

زلزله آلبانی از یک نظر برای مردم ایران به طور خاص مهم است. کانون این زمین‌لرزه در فاصله پنج کیلومتری از کمپ موسوم به «اشرف-۳» در نزدیکی «تیرانا» پایتخت آلبانی واقع شده بود؛ جایی که حدود ۴۰۰۰ تروریست «مجاهدین خلق» مستقر هستند. به علاوه، کانون یکی از پس‌لرزه‌های زمین‌لرزه هم که ۵/۳ ریشتر قدرت داشت، تنها یک کیلومتر آن‌طرف‌تر از کمپ منافقین بود. پایگاه خبری «بالکانزپست» طی گزارشی با این عنوان به موضوع تأثیر زمین‌لرزه بر کمپ مجاهدین خلق در آلبانی پرداخته است: «زمین‌لرزه‌ای ویرانگر، پایگاه مجاهدین خلق در آلبانی را نابود کرد و احتمالاً ده‌ها نفر را کشت؛ بازماندگان ایران را مقصر می‌دانند [۴] ». در ادامه ترجمه گزارش این پایگاه خبری محلی از زلزله رخ‌داده و خسارات وارده به منافقین را می‌خوانید.

 

تصویر ماهواره‌ای از کمپ اشرف در نزدیکی شهر تیرانا، پایتخت آلبانی، پیش از وقوع زلزله اخیر (+)

 

زلزله‌ای که منافقین را خانه‌خراب کرد

اوایل صبح سه‌شنبه ۲۶ نوامبر، ساعت ۳:۵۴ به وقت محلی، زمین لرزه‌ای به بزرگی ۶/۴ ریشتر شمال غربی آلبانی را لرزاند؛ کانون این زلزله شمال غربی شهر تیرانا، پایتخت آلبانی، بود. حداکثر شدت ثبت‌شده برای این زلزله در مقیاس «مرکالی» VIII (شدید) بود. این زمین‌لرزه در همه مناطق آلبانی و در مکان‌هایی به مراتب دورتر، مانند تارانتوی ایتالیا و بلگراد پایتخت صربستان، در حدود ۳۷۰ کیلومتری شمال شرقی کانون زلزله، احساس شد. این زلزله بزرگ‌ترین زلزله آلبانی طی ۴۰ سال اخیر بود و تا کنون صدها پس‌لرزه داشته که چهار عدد از آن‌ها خودشان بیش از ۵ ریشتر قدرت داشته‌اند.

 

زمین‌لرزه در آلبانی بسیاری از ساختمان‌ها را با خاک یکسان کرد (+)

 

پس از این زلزله مرگ‌بار، دولت آلبانی چهارشنبه را روز عزای عمومی و در مناطق «دورس» [یا «دراج»] و تیرانا وضعیت اضطراری اعلام کرد. زمین‌لرزه چندین ساختمان را در شهر بندری دورس و روستاهای اطراف آن با خاک یکسان کرد و ده‌ها نفر را در میان خرابه‌ها به دام انداخت. خسارات مادی و تلفات جانی در شهر تیرانا نیز گزارش شد. کشورهای همسایه و اعضای اتحادیه اروپا در واکنش به این زمین‌لرزه با ارسال تیم‌های نجات اضطراری و کمک‌های مالی به کمک آلبانی آمدند.

اگرچه شهروندان آلبانیایی ساکن تیرانا و دورس (با فاصله به ترتیب ۳۰ کیلومتری و ۱۵ کیلومتری از کانون زمین‌لرزه) شانسی برای نجات از فاجعه داشتند، اما اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران (گروهک منافقین) هیچ شانس نجاتی نداشتند. ساکنان ساختمان‌های بی‌دروپیکر کمپ اشرف-۳ در فاصله پنج کیلومتری از کانون زلزله اصلی و همچنین در فاصله کم‌تر از یک کیلومتری کانون یکی از پس‌لرزه‌های ۵/۳ ریشتری آن، وحشت واقعی را در زمین‌لرزه اخیر حس کردند. و همه این‌ها تقریباً در سکوت خبری اتفاق افتاد.

 

نگهبانان زن در کمپ اشرف-۳ در نزدیکی شهر تیرانا، پایتخت آلبانی (+)

 

ستون آمبولانس‌ها و قربانیان VIP

همراه با یکی از همکارانم در تلاش برای کشف اطلاعات جدید و ثبت تجربیات غم‌انگیز شخصی بازماندگان، مقابل ورودی بیمارستان تیرانا ایستاده بودیم که در کمال حیرت دیدیم ستونی از آمبولانس‌ها پشت سرِ یک ماشین پلیس، آژیرزنان و با فریاد «راه را باز کنید!»، سر رسیدند. نمی‌دانستیم چه کسانی آن‌قدر اهمیت دارند که شهروندان عادی، از جمله زنان مجروح و کودکان در حال گریه، باید راه را برای آمبولانس‌های حامل آن‌ها باز کنند. ستون آمبولانس‌ها را دنبال کردیم تا این‌که بالأخره متوقف شدند. از یکی از افسران پلیس درباره قربانیان VIP سؤال کردیم، اما گفت: «دوربینتان را خاموش کنید؛ بروید عقب.» پاسخی به سؤالات ما نداد و تلاش کرد دورمان کند.

در فاصله‌ای نه چندان دور ایستادیم و دیدیم که چگونه مأموران امداد به سرعت زخمی‌ها را با برانکار داخل بیمارستان می‌برند. دست‌کم ۲۰ نفر را از آمبولانس‌ها بیرون آوردند. بعضی از آن‌ها زیر پارچه‌های پر از خون پوشانده شده بودند؛ و احتمالاً نیمه‌جان بودند. برخی دیگر هم به زبانی که من متوجه نمی‌شدم از درد ناله می‌کردند. با خودم فکر کردم از آن‌جایی که خارجی هستند، با آن‌ها رفتار ویژه‌ای دارند. اما هنوز هم نمی‌دانستیم این‌ها که هستند. پیش خودم گفتم، تعداد این‌ها آن‌قدر زیاد است که معلوم می‌شود کارمند یک سفارت‌خانه نیستند، و از طرف دیگر آن‌قدر با آن‌ها ویژه رفتار می‌کنند که معلوم است گردشگر هم نیستند.

با توجه به اقدامات سخت‌گیرانه نیروهای پلیس و تلاش آشکار آن‌ها برای پنهان‌کاری، تصمیم گرفتیم روش خود را عوض کنیم. به جای آن‌که کارت خبرنگاری نشان بدهیم و درباره جزئیات حساس سؤال کنیم، افسران پلیس را دور زدیم و پیش یکی از امدادگران جوان رفتیم. با اعتمادبه‌نفس کامل از او پرسیدم: «ما را به عنوان مترجم این‌جا فرستاده‌اند؛ کجا باید برویم؟» جواب داد: «زبان ایرانی بلدید؟» «بله، البته که «فارسی» بلدم؛ یا همان «ایرانی» که شما به اشتباه گفتید.» تفاوت‌های این دو را برای او توضیح دادم و دوباره سؤالم در مورد جایی که باید برویم را تکرار کردم. گفت: «طبقه دوم»، بعد با اشاره هم به ما نشان داد که کجا باید برویم، و خودش سریع رفت.

 

زلزله آلبانی نه تنها خودش بیش از ۶ ریشتر قدرت داشت، بلکه حتی چهار پس‌لرزه‌ هم بزرگ‌تر از ۵ ریشتر بودند (+)

 

از فاجعه انسانی تا فرصت طلایی

من بلافاصله فهمیدم جریان از چه قرار است. کم‌تر کسی در آلبانی هست که نداند کمپی در نزدیکی تیرانا وجود دارد که ۴۰۰۰ عضو از یک گروه {تروریست} ایرانی در آن زندگی می‌کنند؛ گروهی که سال ۲۰۱۶ به درخواست دولت آمریکا از عراق آواره شدند. ما خبرنگارها کمی بیش‌تر هم در این‌باره می‌دانیم. این کمپ به شدت تحت حفاظت است و ساکنان آن کاملاً کنترل می‌شوند و هیچ‌گونه تماسی با جهان خارج ندارند. تا کنون چندین نفر از این پایگاه فرار کرده و داستان‌های تکان‌دهنده‌ای را درباره آن تعریف کرده‌اند؛ آن دسته از خبرنگاران آلبانیایی هم که درباره این فراری‌ها گزارش تهیه کرده‌اند، به طرز فوق‌العاده‌ای تحت فشار و آزار قرار گرفته‌اند. به این ترتیب، وضعیت فاجعه‌باری که شاهد آن بودیم تبدیل به یک فرصت طلایی شد؛ فرصتی بی‌نظیر برای فهمیدن آن‌چه که درون این کمپ اتفاق افتاده و آن‌چه که تا پیش از زلزله در این مکان رخ می‌داده است.

 

غلام میرزایی، یکی از اعضای سابق مجاهدین خلق است دو سال پیش از کمپ اشرف-۳ فرار کرد (+)

 

همان روش قبلی را تکرار کردم و با معرفی خودم به عنوان یک مترجم، وارد ساختمان بیمارستان شدم. خوش‌بختانه با توجه به شلوغی و آشفتگی داخل بیمارستان، هیچ‌کدام از کارکنان از من سؤال دیگری نپرسید، مدرکی درخواست نکرد و فارسی بلد نبود [که مثلاً بخواهد من را آزمایش کند]. من هم فارسی بلد نبودم، بنابراین امیدوار بودم در میان قربانیان، یک نفر را پیدا کنم که هم سالم و خوش‌خُلق باشد و هم زبان انگلیسی بداند. یک نفر را هم پیدا کردم؛ «تیمور»، مرد لاغر و سبیلویی که به نظر می‌رسید کم‌تر از ۶۰ سال دارد و انگلیسی را بد و آهسته، اما صادقانه صحبت می‌کرد.

 

حسن حیرانی یکی از اعضای عالی‌رتبه سابق مجاهدین خلق است که از این سازمان تروریستی جدا شده است (+)

 

انگار دوباره مرصاد شده بود!

تیمور تجربه‌اش از زمین‌لرزه را این‌گونه بیان می‌کند:

در خوابگاه با بسیاری از افراد دیگر خواب بودم که شروع به لرزیدن کردم. ابتدا تخت شروع به لرزیدن کرد و دیدم بسیاری از هم‌خوابگاهی‌هایم بیدار شده‌اند. سپس پنجره‌ها و سقف شروع به فروریختن کردند. هم‌قطارها در خوابگاه ما و خوابگاه‌های اطراف شروع به جیغ زدن کردند. بعضی‌ها فریاد می‌زدند به ما حمله شده است. نهایتاً کل ساختمان شروع به از هم پاشیدن کرد و یکی از تیرهای ساختمان روی پای من افتاد. دیگر نمی‌توانستم پاهایم را حس کنم. در تاریک و روشن [ساعت‌های بامداد] تکه‌های بزرگی از ساختمان را می‌دیدم که دارند پایین می‌آیند. بعضی از هم‌قطارها زیر آوار خرد شدند و در دم جان دادند. همه این‌ها در کم‌تر از یک دقیقه اتفاق افتاد. چیزی نگذشت که گرد و غبار آن‌قدر زیاد شد که دیگر نمی‌توانستم چیزی ببینم. فقط فریاد زدم و درخواست کمک کردم. انگار دوباره مرصاد شده بود.

بعداً در اینترنت جست‌وجو کردم و فهمیدم «مرصاد» نام یک عملیات نظامی در سال ۱۹۸۸ است که در آن، ارتش جمهوری اسلامی ایران نیروهای مجاهدین خلق را در یک دره از بین برد.

 

بخشی از تجهیزات مجاهدین خلق که در عملیات مرصاد نابود شدند (+)

 

وقتی از تیمور درباره تعداد احتمالی کشته‌ها و میزان خسارت‌های وارده به کمپ می‌پرسم، می‌گوید:

من را زمان طلوع آفتاب از زیر آوار بیرون کشیدند. سپس ما را در جاده به‌صف کردند و منتظر رسیدن خودروهای امداد ماندیم. شنیده‌ام بعضی‌ها را به دورس منتقل کرده‌اند و بقیه را به تیرانا. افرادی را دیدم که به شدت زخمی شده بودند و بعضی‌ها را هم دیدم که مرده بودند؛ شاید بتوانم بگویم چندده نفر. دقیقاً نمی‌دانم. همان موقع که زیر آوار بودم، بقیه هم‌خوابگاهی‌هایم را صدا کرد، اما از ۲۰ نفر فقط ۳ نفر جواب دادند. اما یک چیز را خوب می‌دانم: خوابگاه‌هایمان خراب شده‌اند؛ بعضی‌هایشان با خاک یکی شده‌اند و بعضی دیگر هم به شدت آسیب دیده‌اند. بیش‌تر کارکنان پایگاه خواب بودند؛ بقیه هم در سالن پشت رایانه بودند و شیفت هشت‌ساعته شبانه‌شان را در فضای مجازی سپری می‌کردند. آن‌جا هم تلفات داشته‌اند. سقف آن‌جا سقوط کرد و آن همه زحمات ما را به باد داد. خیلی بی‌انصافی است!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 12 آذر 1398برچسب:گروهک نفاق + آلبانی + زلزله + کاوشگر روز, ] [ 10:58 ] [ رضا ملک زاده ]
[ ]